پیش آوردن. فراز آوردن. فراز کردن. پیش آوردن و دراز کردن دست. (یادداشت به خط مؤلف) : دست فراکن و چیزی بخور. (تاریخ سیستان). دست فراکردند اندر اوانی فروختن. (تاریخ سیستان) ، برگزیدن. انتخاب کردن. منصوب کردن: راست نیاید وزیری فراکردن و در هفته ای بر وی چنین مذلتی رسد، بر آن رضا دادن. (تاریخ بیهقی) ، برانگیختن. وادار کردن: امیر مسعود عبدوس را فراکرد تا کدخدایان ایشان را بفریفت. (تاریخ بیهقی). رجوع به فرا و فراز و فراز کردن شود
پیکار کردن. جدال کردن: اوت کشت و اوت هم خواهد درودن بی گمان هر که کارد بدرود پس چون کنی چندین مرا. ناصرخسرو. رجوع به مرا شود، برابری کردن: بساکاخا که محمودش بنا کرد که از رفعت همی با مه مراکرد. (چهارمقالۀ عروضی). رجوع به مِرا و مِراء شود