جدول جو
جدول جو

معنی مرابض

مرابض((مَ بِ))
مأوای گوسفندان به شب، مأوای سباع مانند شیر و گرگ
تصویری از مرابض
تصویر مرابض
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مرابض

مرابض

مرابض
جاهایی که گله های گاو و گوسفند را در آن نگهداری می کنند
مرابض
فرهنگ فارسی عمید

مرابض

مرابض
جمع مربض، آغل ها آغال ها کنام ها جمع مربض. ماوای گوسفندان بشب، ماوای سباع مانند شیر و گرگ
فرهنگ لغت هوشیار

مرابض

مرابض
جَمعِ واژۀ مربض. رجوع به مَربَض و مَربِض شود
لغت نامه دهخدا

مقابض

مقابض
قبضه ها و دسته های شمشیر و امثال آنکه به دست گرفته می شوند
مقابض
فرهنگ فارسی عمید

مرابع

مرابع
مربع ها، بارانهای بهاری، جاهای اقامت در فصل بهار، جمعِ واژۀ مربع
مرابع
فرهنگ فارسی عمید

مرابع

مرابع
جمع مربع، جای ها جایباش ها، خانه های بهاری (در یکی از واژه نامه ها این واژه را برابر با باران های بهاری دانسته اند جمع مربع. بارانهای بهاری، جای بارشهای بهار محلهای اقمات در بهار
فرهنگ لغت هوشیار

مرابط

مرابط
جمع مربط، آغل ها آغال ها پیوندار، مرز دار، روا گنده دین پاسدار دین جمع مربط: مکروه است نماز کردن در مرابط اشتر و خر و استر و اسب. رابطه دارنده، مواظب و ملازم سر حد (مسلمانان) قراولی که اسبان خودرا در ثغور بلاد دشمن حاضر نگاه دارد، مروج ایمان: ... خداوند خواجه جهان و دستور صاحب قران... مجاهد مرابط. . ، جمع مرابطون مرابطین
فرهنگ لغت هوشیار