جدول جو
جدول جو

معنی مذاق

مذاق((مَ))
طعم، مزه، محل قوه ذائقه، اندام چشایی
تصویری از مذاق
تصویر مذاق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مذاق

مذاق

مذاق
دوست باطمع غیر خالص. (منتهی الارب). که در وداد و دوستی خالص نیست. ممذوق الود. (از متن اللغه). مماذق. (یادداشت مؤلف) ، کذاب. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

مراق

مراق
لایۀ خارجی پردۀ صفاق، در طب قدیم نوعی مالیخولیا که آن را ناشی از افزایش سودا می دانستند و عقیده داشتند که گردن بیمار ستبر می شود
مراق
فرهنگ فارسی عمید

مذال

مذال
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
مذال
فرهنگ فارسی عمید