جدول جو
جدول جو

معنی مدفع

مدفع((مَ فَ))
جای گرد آمدن آب، مجرای آب، جمع مدافع
تصویری از مدفع
تصویر مدفع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مدفع

مدفع

مدفع
شتر نجیب، شتر خوار و هجین، مردم رانده و حقیر. (منتهی الارب). محقور. مطرود. حقیری که به مهمانی رود و نپذیرندش و درخواست کند و ندهندش. (از متن اللغه). مهمانی که قوم او را یکی بر دیگری دفع کند و حواله نماید. (منتهی الارب). مرد ذلیل. (از متن اللغه) ، درویش. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، آنکه در نسب خود معروف نباشد، کأنه دفع عنه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا