جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مدبری

مدبری

مدبری
در تازی نیامده بد بختی بخت برگشتگی در تازی نیامده چاره اندیشی چاره گری راهنمایی بدبختی بد اقبالی: خدای عزوجل مارا چنین روزگار منمایاد و از چنین مدبری دور دارد خ... تدبیر رای زنی
فرهنگ لغت هوشیار

مدبری

مدبری
تدبیر. رای زنی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به مُدَبِّر شود
لغت نامه دهخدا

مدبری

مدبری
مدبر بودن. نامقبل بودن. بدبختی. شوربختی:
نشان مدبریت این بس که هرگز
چو عباسی نشوئی طیلسانت.
ناصرخسرو.
تنگدستی را همی گر مدبری خوانی ز جهل
وای از آن اقبال تو وی مرحبا زین مدبری.
سنائی.
در همه پیلۀ فلک پیله ور زمانه را
نیست به بخت خصم تو داروی درد مدبری.
خاقانی.
چشم او من باشم و دست و دلش
تا رهد از مدبری ها مقبلش.
مولوی.
آن را که طوق مقبلی اندر ازل خدای
روزی نکرد چون نکشد طوق مدبری.
سعدی.
رجوع به مدبر شود
لغت نامه دهخدا

مخبری

مخبری
در تازی نیامده گزارشگری دخشک رسانی داکی شغل و عمل مخبر
مخبری
فرهنگ لغت هوشیار

مدوری

مدوری
در تازی نیامده گردی گرد گونگی گردی تدویر: و رکنها درمالیده است تا به مدوری مایل است
فرهنگ لغت هوشیار

مدبرین

مدبرین
جمع مدبر، کاردانان چاره یابان چاره دانانجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار