جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مدارک

مدارک

مدارک
جمع مدرک، تزده ها، گواهینامه ها، سهش های پنجگانه جمع مدرک: حواس پنجگانه، سندها: مدارک تحصیلی
فرهنگ لغت هوشیار

مدارک

مدارک
مدرک ها، سندها یا نوشته هایی که دلیل چیزی است مثلاً مدرکهای تحصیلی، چیزهایی که وجود چیزی را تایید می کند مثلاً مدرک جرم، ادراک شدنی ها، قابل درک ها، جمعِ واژۀ مدرک
مدارک
فرهنگ فارسی عمید

مدارک

مدارک
جَمعِ واژۀ مدرک. رجوع به مَدَرک شود، اسناد و اوراق رسمی یا معتبر. اسناد و اوراقی که در ادارات یا محاکم مورد لزوم و قبول باشد: مدارک ثبت نام، مدارک تحصیلی، مدارک ازدواج، حواس پنجگانه. (فرهنگ فارسی معین) ، مآخذ. (یادداشت مؤلف). منابع.
- مدارک الشرع، مواضع طلب ادراک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تدارک

تدارک
تهیه کردن آمادن پسایش پساییدن، برخورد به هم رسیدن، باز یافتن فراهم کردن تهیه کردن آماده ساختن، باز بدست آوردن عوض چیزی را فراهم کردن تلافی کردن، در یافتن خطا و اشتباهی را اصلاح کردن، بهم رسیدن، تلاقی، دریافت خطا اصلاح، جمع تدارکات
فرهنگ لغت هوشیار