جدول جو
جدول جو

معنی مخیله

مخیله((مَ لَ یا لِ))
گمان، پندار، کبر، تکبر، ابری که آن را بارنده گمان برند
تصویری از مخیله
تصویر مخیله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مخیله

مخیله

مخیله
خیال و توهم و پندار. (ناظم الاطباء). مخیله. رجوع به مخیله شود.
- قوه مخیله، قوه خیال. (ناظم الاطباء). رجوع به قوه مخیله شود
لغت نامه دهخدا

مخیله

مخیله
نام قوتی است که آن را خیال نیز گویند. (آنندراج) قوتی است برای تصور و تخیل اشیاء که آن را آینۀ عقل گویند. (از اقرب الموارد). مخیله. رجوع به مخیله شود، ابری که آن را بارنده پندارند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). رجوع به مَخیلَه شود
لغت نامه دهخدا

مخیله

مخیله
جای خیال که دماغ باشد، چرا که دماغ جای خیال است. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا