معنی مخیده - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مخیده
مخیده
- مخیده
- جنبیده حرکت کرده برفتار آمده، اقتفا کرده، خزیده (جانور)
فرهنگ لغت هوشیار
بخیده
- بخیده
- حلاجی شده، پشم یا پنبۀ زده شده، برای مِثال همه دشت فرش است برهم فکنده / همه کوه پشم است برهم بخیده (نزاری - مجمع الفرس - بخیده)
فرهنگ فارسی عمید