جدول جو
جدول جو

معنی مخلفات

مخلفات((مُخَ لَ فّ))
خوردنی هایی که با غذای اصلی مصرف می شود، وسیله های جانبی یا فرعی یک دستگاه
تصویری از مخلفات
تصویر مخلفات
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مخلفات

مخلفات

مخلفات
اشیا و اموالی که از کسی باقی مانده، اشیا و لوازم خانه، خوردنی هایی که به عنوان چاشنی به غذای اصلی اضافه شده یا همراه آن خورده می شود
مخلفات
فرهنگ فارسی عمید

مخلفات

مخلفات
جمع مخلفه، مانداک ها مردری ها رخن ها، مانه ها جمع مخلفه. آنچه که از میت بمیراث مانده متروکات، اشیا و لوازم خانه: اثاثه ومخلفات خانه
فرهنگ لغت هوشیار

مخلفات

مخلفات
میراث و چیزهائی که به ارث گذاشته می شود و متروکات و اموالی که از کسی باقی می ماند. (ناظم الاطباء) : جملگی متروکات و مخلفات ناصرالدین در وجوه اطماع ایشان مستغرق شد و خزانه خالی گشت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 188). او را (الیسع را) بگرفتند و به خوارزم فرستادند و ابوعلی سیمجور به خوس فرستاد و رحل و ثقل و حواشی و مخلفات او برگرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 319) ، (در تداول) وسائل خانه. آنچه که در منزل به کار دارند: اثاثه و مخلفات خانه اش سوخت، در سفره، خوردنی های غیر اصلی چون ترشی و شربت و دوغ و..
لغت نامه دهخدا

مولفات

مولفات
جمع مولفه، نوشته ها ماتیکان ها، جمع مولفه، گرد آورندگان نویسندگان، جمع مولفه (مولف) تالیف شده ها تالیفات: مولفات این نویسنده ازین قرار است. . ، جمع مولفه. تصنیفات، کتابهای نوشته شده
فرهنگ لغت هوشیار