معنی مختون - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مختون
مختون
- مختون
- ختنه کرده شده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به ختین شود.
- غلام مختون، کودک ختنه کرده شده. (ناظم الاطباء).
- جاریه مختونه، دخترختنه کرده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مفتون
- مفتون
- ویژگی کسی که در فتنه انداخته شده، شیفته، فریفته، عاشق
فرهنگ فارسی عمید