معنی مخامرت
- مخامرت
- آمیختن با هم، نزدیک شدن با یکدیگر، مخالطت کردن، آمیزش، نزدیکی، مخالطت
واژههای مرتبط با مخامرت
مخامرت
- مخامرت
- مقیم شدن، پیوسته در خانه بودن
در فروش حیله کردن
راه یافتن شک و تردید در دل
آمیختن باهم، معاشرت کردن
مخامرت
- مخامرت
- آمیختن باهم نزدیک شدن با یکدیگر مخالطت کردن، آمیزش نزدیکی مخالطت
مسامرت
- مسامرت
- شب را با صحبت و افسانه گفتن با هم گذراندن
مخامره
- مخامره
- مخامره و مخامرت در فارسی در آمیزی نزدیکی آمیختن باهم نزدیک شدن با یکدیگر مخالطت کردن، آمیزش نزدیکی مخالطت
مخاطرت
- مخاطرت
- خود را در خطر افکندن: و چون راه فراز از آن سنگ پاره بقلعه بغایت تنگ بود و باریک و جای مخاطره زیادت از سه کس مجال ایستادن و با اهل قلعه داد مدافعه و قتال دادن نداشتند، بر مال خود گرو بستن
مخاضرت
- مخاضرت
- میوه های سبز نارسیده بر درخت را فروختن
مخابرت
- مخابرت
- خبر دادن، خبری را بوسیله تلگراف و تلفن ابلاغ کردن، ابلاغ خبری بوسیله تلگراف و تلفن. توضیح این کلمه در عربی قدیم بمعنی کشاورزی کردن آمده
مسامرت
- مسامرت
- گذرانیدن باهم شب را با افسانه سرایی، افسانه گفتن
مقامرت
- مقامرت
- با هم قمار کردن، قمار بازی
