معنی محموم - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با محموم
محموم
- محموم
- تب کرده تبدار تب کرده تب دار: عبارتی چون هذیان محموم نا مفهوم
فرهنگ لغت هوشیار
محموم
- محموم
- تب گرفته. (مهذب الاسماء). تب دار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : خطی چون دستگاه کفشگران پریشان عبارتی چون هذیان محموم نامفهوم. (از نفثه المصدور زیدری).
چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم.
سعدی.
، مقدر. تقدیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
محمود
- محمود
- مورد پسند، نیک، خوش، آنکه یا آنچه ستایش شده است، از نامهای پیامبر (ص)، نام یکی از پادشاهان غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی