جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با محمدت

محمدت

محمدت
ستودن، ستایش، آنچه شخص را به آن بستایند، آنچه موجب ستودن شخص بشود، خصلت نیکو
محمدت
فرهنگ فارسی عمید

محمدت

محمدت
ستایش و مدح و ثنا و ذکر خیر و نیک نامی. (ناظم الاطباء). محمده. آنچه بدان ستوده و مدح شوند. ج، محامد. (از اقرب الموارد). خصلتی درخور ستایش. سپاس. حمد. ستودن. خصلت محموده. خصلت ستوده. مقابل مذمت:
غرض مدح و محمدت بودی
وز پی مهر و مکرمت زادی.
مسعودسعد.
بفخر و محمدت و شکر و مدح مستظهر
ز عمر و مملکت و عز و بخت برخوردار.
مسعودسعد.
محمدت خر که روز اقبال است
مکرمت کن که روز امکان است.
مسعودسعد.
- محمدت کردن یا فرمودن، ستایش کردن. ستودن: و ندیدم هیچ خردمند که آن دولت را بر این حزم و احتیاط محمدت کرد. (چهارمقاله). و مالها و غنیمهاء بی اندازه نزدیک هرمز فرستاد و او را محمدتها فرمود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 99).
و رجوع به محمده شود
لغت نامه دهخدا

محمدی

محمدی
گل محمدی: گل گلاب از گیاهان واحد وزن قدیم معمول در اصفهان مساوی یک ری و نیم. منسوب به محمد (مطلقا)، منسوب به محمد ص بن عبدالله پیغمبر اسلام
فرهنگ لغت هوشیار

محمده

محمده
محمده. محمدت:
نی نبی فرمود جود و محمده
شاخ جنت دان بدنیا آمده.
مولوی.
رجوع به محمدت شود
لغت نامه دهخدا

محمدی

محمدی
دهی است از دهستان کرون بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، واقع در 40هزارگزی باختر نجف آباد و 4هزارگزی حومه نجف آباد به دامنه، با 589 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

محمده

محمده
دهی است از دهستان مرکزی بخش مریوان شهرستان سنندج، واقع در 11هزارگزی شمال دژ شاهپور و 2هزارگزی سیف، با 100 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا