جدول جو
جدول جو

معنی محل

محل((مُ حِ لّ))
از حرم بیرون آینده، مرد شکننده حرمت حرام، مردی که هیچ بر عهده خود ندارد، مردی که ماه حرام یا امر حرام را حرمت ننهد، گوسفند که چون گیاه بهار بخورد شیر فرود آرد
تصویری از محل
تصویر محل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محل

محل

محل
جای فرود آمدن، موقف و موضع، مسکن و منزل و مقام، جایگاه، مکان
محل
فرهنگ لغت هوشیار

محل

محل
خشک سال رسیدن زمین را، قحط زده شدن، سعایت کردن نزد سلطان، رنج دادن کسی را به سعایت، خشک سالی، قحط، مرد بی خبر و بی فایده، مکر، فریب
محل
فرهنگ فارسی معین

محل

محل
جا، مکان، محله، کوی
کنایه از موجودی حساب، اعتبار
کنایه از ارزش، مقدار، منزلت، برای مِثال محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم / که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی (سعدی۲ - ۵۶۵)
محل
فرهنگ فارسی عمید

محل

محل
از حرم بیرون آمده. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) ، شکننده حرمت حرام:رجل محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از احرام بیرون آمده. (از منتهی الارب). مقابل محرم. آنکه محرم نباشد. از احرام بیرون آمده (در مکه). (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به احلال شود، حلال کننده. (از منتهی الارب) ، مردی که ماه حرام یا حرم را حرمت ننهد: رجل محل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، مردی که بر هیچ عهدی از عهود نپاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرد که هیچ عهد بر خود ندارد: رجل محل. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، واجب گرداننده. (از منتهی الارب). رجوع به احلال شود، آنکه قتلش حلال (روا) باشد. (از تاج العروس). مقابل محرم، آنکه قتلش حرام باشد. (از ذیل اقرب الموارد) ، گوسپند که چون گیاه بهار خورد شیر فرودآرد: شاه محل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). گوسپند بسیار شیر از خوردن گیاه بهاره بعد از آنکه شیرش کم یا خشک شده بود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

محل

محل
آنکه برافتد چندانکه درمانده گردد. (منتهی الارب). آنکه برانند او را چندانکه درمانده گردد. (آنندراج). آنکه رانده شود و طرد کرده شود چندان که مانده گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا