جدول جو
جدول جو

معنی محدد

محدد((مُ حَ دِّ))
تعیین کننده حد و کرانه چیزی، تیز کننده (کارد و جز آن)
تصویری از محدد
تصویر محدد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محدد

محدد

محدد
خاوند، مرز شمار مرز گر، تیز کننده، تیز نگرنده تعیین کننده حد و کرانه چیزی، تیز کننده (کارد و جز آن)، تیز نگرنده
فرهنگ لغت هوشیار

محدد

محدد
حد چیزی پدیدکننده. (آنندراج). کسی که تحدیدمی کند و حد چیزی را معین می نماید. (ناظم الاطباء).
- محددالجهات، اطلس فلک. (ناظم الاطباء). فلک نهم که کرۀ ارض و افلاک دیگر بدان منتهی شود و آن منتهای جهات است
لغت نامه دهخدا

محدد

محدد
تحدید گردیده شده. (ناظم الاطباء) ، تیز کرده شده و تیز نوک دار: محدد الرأس، نوک تیز
لغت نامه دهخدا

محمد

محمد
نام پیامبر (ص)، ستوده شده، بسیار تحسین شده، نام سوره ای در قرآن کریم، به صورت پسوند و پیشوندهمراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند محمدامین، محمد علی، محمدحسین و علی محمد
محمد
فرهنگ نامهای ایرانی