معنی محجوب
محجوب
((مَ))
باحجاب، شرمگین
تصویر محجوب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با محجوب
محجوب
محجوب
باز داشته شده از بیرون آمدن، پوشیده، در پرده کرده، در حجاب
فرهنگ لغت هوشیار
محجوب
محجوب
با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، کنایه از بی خبر، ناآگاه
فرهنگ فارسی عمید
محجوب
محجوب
Reserved
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محجوب
محجوب
reservado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محجوب
محجوب
zurückhaltend
دیکشنری فارسی به آلمانی
محجوب
محجوب
powściągliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
محجوب
محجوب
сдержанный
دیکشنری فارسی به روسی
محجوب
محجوب
стриманий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محجوب
محجوب
gereserveerd
دیکشنری فارسی به هلندی