محامل محامل محمل ها، چیزهایی که در آن کسی یا چیزی را حمل کنند، هودج ها، پالکی ها، کجاوه ها، چیزهایی که محل های اعتماد واقع شود، محل های اعتماد، علت ها، سبب ها، انگیزه ها، جمعِ واژۀ محمل فرهنگ فارسی عمید
محامل محامل جَمعِ واژۀ مَحمِل. (منتهی الارب). رجوع به محمل شود، رگهای بن نره و پوست آن: محامل الذکر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا
محامد محامد محمدت، ستودن، ستایش، آنچه شخص را به آن بستایند، آنچه موجب ستودن شخص بشود، خصلت نیکو فرهنگ فارسی عمید