جدول جو
جدول جو

معنی محال اندیش

محال اندیش((~. اَ))
آن که در امور محال تفکر کند
تصویری از محال اندیش
تصویر محال اندیش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محال اندیش

محال اندیش

محال اندیش
آنکه آرزوی محال کند یا در امری محال تفکر کند
محال اندیش
فرهنگ فارسی عمید

محال اندیش

محال اندیش
که اندیشه در امور محال کند. که به نابودنیها و ناشدنیها بیندیشد. وهمی و خیالی. (ناظم الاطباء). کسی که خیال محال کند:
محال اندیش و خام ابله بود هر کاین سخن گوید
نباید بود مردم را محال اندیش و خام ابله.
فرخی.
هر آفریده که خواهد که بر خلاف این معانی تقریری کند محال اندیش باطل گوی باشد. (جامع التواریخ رشیدی).
خیال حوصلۀ بحر می پزد هیهات
چه هاست در سر این قطرۀ محال اندیش.
حافظ
لغت نامه دهخدا

محال اندیشه

محال اندیشه
پندارنده، بیهده اندیش آنکه در امور محال تفکر کند، آنکه آرزوی محال کند: باز نماییم که عاقبت ستمکاران بغی پیشه و زیادت طلبان محال اندیشه چیست
فرهنگ لغت هوشیار

محال اندیشه

محال اندیشه
آنکه در کارهای ناشدنی و ناصواب تفکر کند. که اندیشه های باطل و بیهوده و ناشدنی دارد: و بازنماییم که عاقبت ستمکاران بغی پیشه و زیادت طلبان محال اندیشه چیست. (مرزبان نامه ص 181)
لغت نامه دهخدا

مال اندیش

مال اندیش
عاقبت اندیش و با بصیرت فرجام نگر به پایان اندیش آینده اندیش آینده نگر آنکه پایان امور را از پیش درک کند عاقبت بین
فرهنگ لغت هوشیار

خیال اندیش

خیال اندیش
آنکه بسیار خیال کند کسی که غالبا بتخیل پردازد
خیال اندیش
فرهنگ لغت هوشیار