جدول جو
جدول جو

معنی محاسدت

محاسدت((مُ س دَ))
حسد ورزیدن، بدخواهی کردن
تصویری از محاسدت
تصویر محاسدت
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با محاسدت

محاسده

محاسده
محاسدت و محاسده در فارسی: رشک ورزی حسد ورزیدن بدخواهی کردن
محاسده
فرهنگ لغت هوشیار

محاسبت

محاسبت
محاسبه: اما مقام محاسبت در پیش ترازو بود، محاسبت آنست که طاعات و معاصی را با خود حساب کند
فرهنگ لغت هوشیار

محاسبت

محاسبت
محاسبه. حساب کردن. (از منتهی الارب).
- علم محاسبت، علم حساب. علم شمار: و در علم محاسبت چنانچه معلوم است چیزی دانم. (گلستان). رجوع به محاسبه شود
لغت نامه دهخدا