جدول جو
جدول جو

معنی مچاچنگ

مچاچنگ((مَ چَ))
چرمینه، چیزی شبیه آلت تناسلی مرد که از چرم ساخته شده
تصویری از مچاچنگ
تصویر مچاچنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مچاچنگ

مچاچنگ

مچاچنگ
آلتی از چرم و غیره بشکل آلت مرد که زنان شهوی آنرا بکار میبرند: چرمینه: مال رئیسان همه بسایل وزایر وان تو به کفشگر ز بهر مچاچنگ. (بوعاصم)
فرهنگ لغت هوشیار

مچاچنگ

مچاچنگ
کیری باشد از ادیم سعتریان دارند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 281). آلت چرمی که زنان بدکاره استعمال کنند، در فرهنگ سروری به هر دو جیم تازی گفته. (فرهنگ رشیدی). چرمینه را گویند و آن چیزی باشد که از چرم و غیره بمانند آلت تناسل سازند و زنان حریص شهوت بکار برند. (برهان) (آنندراج). چرمینه و کیر کاشی. (ناظم الاطباء) :
مال رئیسان همه به سائل و زایر
وان تو به کفشگر ز بهر مچاچنگ.
بو عاصم (از لغت فرس چ اقبال ص 282)
لغت نامه دهخدا

مچا چنگ

مچا چنگ
چیزی شبیه آلت تناسلی مرد که از چرم می ساخته اند، چرمینۀ زنان، جیرچنگ، جیرجنگ، جیزجنگ
مچا چنگ
فرهنگ فارسی عمید

مجاجنگ

مجاجنگ
آلتی از چرم و غیره بشکل آلت مرد که زنان شهوی آنرا بکار میبرند: چرمینه: مال رئیسان همه بسایل وزایر وان تو به کفشگر ز بهر مچاچنگ. (بوعاصم)
فرهنگ لغت هوشیار

چم چنگ

چم چنگ
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’یکی از آبادیهای چارمحال اصفهان است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: ’دهی از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهر کرد که در هزارگزی شمال باختر شهرکرد و 2 هزارگزی راه پل زمان خان به شهرکرد واقع است. کوهستانی و معتدل است و 302 تن سکنه دارد. آبش از زاینده رود و قنات. محصولش برنج، بادام کشمش و سردرختی. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

فراچنگ

فراچنگ
در چنگ. (آنندراج). رجوع به فرا چنگ آوردن شود
لغت نامه دهخدا

مجاجنگ

مجاجنگ
چرمینه را گویند و آن چیزی باشد مانندآلت تناسل که از چرم دوزند و زنان آتش شهوت بدان فرونشانند، و با جیم فارسی هم آمده است. (برهان). چرمینه و کیر کاشی. (ناظم الاطباء). مجاچنگ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا