پچپچه، بی دیل نویسی، کژ سخنی (دیل نقطه) نا پیدا گفتن خبر و بیان نکردن آن پچپچه: چه از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ بر سبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد دل بر اقامت خراسان... قرار نمیگرفت، آشکار نکردن حروف (کتاب مکتوب) بی نقطه و بی اعراب نوشتن، کج کلامی کردن با کسی
سخن در دهن گردانیدن بی هویدا گفتن. (المصادر زوزنی). بیان نکردن خبر را و ناپیدا گفتن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آشکار بیان نکردن خبر یا تمام نگفتن آن. (از اقرب الموارد) پچپچه: از کثرت اراجیف مختلف که در آن تاریخ بر سبیل مجمجه از افواه شنوده می آمد، دل بر اقامت خراسان... قرار نمی گرفت. (المعجم چ مدرس رضوی ص 4) ، بی نقطه و بی اعراب نوشتن کتاب را وتعمیه نمودن در آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کج کلامی کردن با کسی و برگردانیدن او را از حالی به حالی. (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
آتشدان بویا سوز بو سوز ابیز دان مجمره در فارسی یک آتشدان یک بویا سوز واحد مجمر: پس طبقی گوهر و زر پیش ایشان می نهد و مجمره ای سیمین... یا مجمره نقره پوش. دنیا عالم