گچ کرده شده. (غیاث) (از آنندراج). سپید شدۀ با گچ. (ناظم الاطباء). گچ اندوده. به گچ کرده. گچ کاری شده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون مأمون به بیت العروس بیامد، خانه ای دید مجصص و منقش ایزار چینی زده. (چهارمقاله ص 34). و این قلعه را که در میان قصبه است سپیددز خوانده اند که هر سالی بیرون آن را به گچ سپید مجصص گردانیدندی. (تاریخ بیهق ص 46). و رجوع به جَص ّ و تجصیص شود
پرداخت برات آشکارا روشن پیدا پرداخت مبلغی که بعهده کسی گذاشته شده پرداخت حواله (صفویه) (سازمان اداری حکومت صفوی 141) : بعد از آن بموجب بروات مهر وزیر و کلانتر و مستوفی متوجهات دیوانی هر یک از دفتر حواله و محصص کلانتر موافق تبیجه فی مابین هر صنف توجیه و محصلان دیوانی از آن قرار باز یافت مینمایند. آشکار ظاهر