جدول جو
جدول جو

معنی مثل استخوان

مثل استخوان((مِ ثْ))
در ادبیات محاوره ای مثل استخوان کنایه از بسیار لاغر
تصویری از مثل استخوان
تصویر مثل استخوان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مثل استخوان

پیل استخوان

پیل استخوان
استخوان فیل پیلسته عاج: سیاهی که چون جنگ برگاشتی بکف سنگ و پیل استخوان داشتی. همان سنگ و پیل استخوان در ربود دوید از پس پهلوان همچو دود. (گرشا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیل استخوان

پیل استخوان
استخوان فیل. پیلسته. عاج:
سیاهی که چون جنگ بر گاشتی
بکف سنگ و پیل استخوان داشتی
همان سنگ و پیل استخوان در ربود
دوید از پس پهلوان همچو دود.
اسدی
لغت نامه دهخدا

فیل استخوان

فیل استخوان
استخوان فیل. پیلسته. عاج. پیل استخوان. رجوع به فیلسته شود
لغت نامه دهخدا