معنی متوهم - فرهنگ فارسی معین
معنی متوهم
- متوهم((مُ تَ وَ هِّ))
- گمان برنده، خیال کننده
تصویر متوهم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متوهم
متوهم
- متوهم
- کسی که دچار وهم وخیال شده باشد، گمان برنده، خیال کننده
فرهنگ فارسی عمید
متوهم
- متوهم
- گمان برنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اندیشنده و گمان برنده و خیال کننده، ترسیده و ترسناک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا