جدول جو
جدول جو

معنی متل

متل((مَ تَ))
افسانه، داستان کوتاه، مثل، سخنی که از روی شوخی گفته شود
تصویری از متل
تصویر متل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متل

متل

متل
مهمان خانۀ بزرگ در خارج شهر و در محل هایی که مردم برای تفرج می روند، Motel
متل
فرهنگ فارسی عمید

متل

متل
داستان کوتاه عامیانه و موزون
کنایه از سخنی که از روی شوخی و طعنه به کسی گفته می شود
متل
فرهنگ فارسی عمید

متل

متل
مهمان خانه کنار دریا، بین راه و اقامتگاه ییلاقی، راه سرا (واژه فرهنگستان)
متل
فرهنگ فارسی معین

متل

متل
کسی که می بندد و یا میکشد از دست، آن که سبب میشود چکیدن را و میچکاند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا

متل

متل
مهمانخانه ای نزدیک به شاهراه که اختصاصاً برای پذیرایی کسانی که با اتومبیل مسافرت می کنند تدارک شده باشد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا

متل

متل
قصه های کوچک خوش آینده و حکایتهای خرافی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). داستانهای غیرواقعی که بیشتر قهرمان های آن جانوران، دیوان و پریان هستند و برای سرگرمی و خوش آیند کودکان گفته و یا نوشته شود:
لیک پیش اهل حل و عقد عصر ما کنون
جمله تحقیقاتشان افسانه گردید و متل.
ادیب السلطنه.
و رجوع به فرهنگ عامیانۀجمال زاده شود، بیغاره. چربک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مفت. مزخرف، مثل سایر. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

متل

متل
جنبانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). جنبانیدن و حرکت دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا