جدول جو
جدول جو

معنی متکون

متکون((مُ تَ کَ وِّ))
موجود شده، به وجود آمده
تصویری از متکون
تصویر متکون
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متکون

متکون

متکون
هست شونده و موجود شونده. (غیاث). گردیده و گشته و شده و به وجود آورده و تولید شده و موجود شده و به وجود آمده. (ناظم الاطباء). هستی یاب وبه وجود آینده و یابندۀ وجود، جنبانیده شده. (ناظم الاطباء). رجوع به تکون و تکوین شود.
- متکون شدن،موجود شدن و تولید شدن و پدید آمدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

متکونه

متکونه
متکونه در فارسی مونث متکون: هست شونده هستی یاب مونث متکون جمع متکونات
فرهنگ لغت هوشیار