جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متفاخر

متفاخر

متفاخر
برهمدیگر نازنده و فخر کننده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفاخر شود
لغت نامه دهخدا

مفاخر

مفاخر
مفخره ها، چیزهایی که مایه های فخر و نازیدن باشد، چیزهایی که به آن فخر کنند، جمعِ واژۀ مفخره
مفاخر
فرهنگ فارسی عمید

تفاخر

تفاخر
بر یکدیگر فخر کردن، به یکدیگر نازیدن، به خود نازیدن، به چیزی یا کسی فخر کردن
تفاخر
فرهنگ فارسی عمید

متاخر

متاخر
درنگ کننده، دارای تاخیر، مقابلِ متقدم، نزدیک به اکنون، جدید
متاخر
فرهنگ فارسی عمید

متاخر

متاخر
درنگ کننده و پس مانده پسین واپسین پسس افتاده، درنگ کننده درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم: و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود، کسی که در عهد اخیر (نسبت بزمان ما) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنا متقارب بحری بیرون آورده اند جمع متاخرین
فرهنگ لغت هوشیار