جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متعارض

متعارض

متعارض
تقلید کننده و چیزی را شبیه و مانند چیز دیگر کننده، کسی یا چیزی که با دیگری متفاوت و مخالف باشد
فرهنگ لغت هوشیار

متعارض

متعارض
خبر و جز آن که خلاف یکدیگر آید. (آنندراج). برخلاف یکدیگر. برعکس و مخالف و متضاد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تقلیدکننده و چیزی را شبیه و مانند چیز دیگر کننده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع تعارض شود
لغت نامه دهخدا

متعارک

متعارک
گوشمال دهنده، خراشیده، کامیاب، کارزار کننده، انبوه شونده
متعارک
فرهنگ لغت هوشیار

متعارف

متعارف
همدیگر را شناسنده، معمول و رایج و کثیر الاستعمال و مستعمل، مردم با خضوع و خشوع
فرهنگ لغت هوشیار

متمارض

متمارض
بیمار نما آنکه خود را به نا خوشی زند بیمار نما جمع متمارضین
متمارض
فرهنگ لغت هوشیار