جدول جو
جدول جو

معنی متحرز

متحرز((مُ تَ حَ رِّ))
در پناه شونده، خویشتن دار، جمع متحرزین
تصویری از متحرز
تصویر متحرز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متحرز

متحرز

متحرز
در پناه شونده. خویشتن دار: تقدیر آسمانی شیر شرزه را اسیر صندوق گرداند... و شجاع مقتحم را بددل متحرز. (کلیله و دمنه چ قریب ص 92). و رجوع به تحرز شود
لغت نامه دهخدا

متحرک

متحرک
دارای حرکت، حرکت کننده، جنبنده، در علوم ادبی مقابلِ ساکن، ویژگی حرفی که با مصوت ادا شود
متحرک
فرهنگ فارسی عمید

متحیز

متحیز
جایگزین، در یافتنی جای گزین حاصل در حیز، شیئی که قابل اشاره حسیه است بالذات با بالعرض متحیز است
فرهنگ لغت هوشیار