معنی متحاسب - فرهنگ فارسی معین
معنی متحاسب
- متحاسب((مُ تَ س))
- با یکدیگر حساب کننده، جمع متحاسبین
تصویر متحاسب
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متحاسب
متحاسب
- متحاسب
- با یکدیگر حساب کننده. (آنندراج). مشغول به حساب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
متناسب
- متناسب
- کسی یا چیزی که با دیگری نسبت و همانندی داشته باشد، دارای تناسب و هماهنگی، چیزی که اجزای آن با هم هماهنگ باشد، خوش ترکیب
فرهنگ فارسی عمید