جدول جو
جدول جو

معنی متحارب

متحارب((مُ تَ رِ))
برافروزنده آتش جنگ، جنگ کننده، جمع متحاربین
تصویری از متحارب
تصویر متحارب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متحارب

متحارب

متحارب
با یکدیگر جنگ کننده. (آنندراج) (ناظم الاطباء). برافروزندۀ آتش جنگ. جنگ کننده. و رجوع به تحارب شود
لغت نامه دهخدا

متقارب

متقارب
نزدیک شونده، نزدیک به یکدیگر، نامِ یکی ازبحور شعر که از هشت فعولن تشکیل شده است
متقارب
فرهنگ فارسی معین

متقارب

متقارب
نزدیک به هم، در علوم ادبی در علم عروض از بحور شعر که از تکرار سه یا چهاربار فعولن حاصل می شود
متقارب
فرهنگ فارسی عمید