جدول جو
جدول جو

معنی متجند

متجند((مُ تَ جَ نِّ))
در زمره لشکریان در آینده، لشکری، جمع متجندین
تصویری از متجند
تصویر متجند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با متجند

متجند

متجند
از ریشه پارسی گندی لشکری سپاهی در زمره لشکریان در آینده، جمع متجندین
فرهنگ لغت هوشیار

متجند

متجند
در زمرۀ لشکریان درآینده، لشکری. ج، متجندین. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تجند و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

متجدد

متجدد
کسی که آداب ورسوم تازه را کسب کرده باشد، پیرو شیوه های نوین زندگی، نوگرا
متجدد
فرهنگ فارسی عمید

متجهد

متجهد
آنکه شبها تا هنگام سحر بعبادت خدا پردازد شب زنده دار جمع متجهدین
متجهد
فرهنگ لغت هوشیار

متجنده

متجنده
متجنده در فارسی از ریشه پارسی گندی لشکری لشکریان سپاهیان: بیشتر اهل مملکت از امرا و کبرا و حشم و خدم و متجنده و رعیت موافقت اولوالامر را واجب شمرده
فرهنگ لغت هوشیار