جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متجانس

متجانس

متجانس
چیزی که با دیگری از یک جنس باشد، هم جنس، متناسب، متعادل
متجانس
فرهنگ فارسی عمید

متجانس

متجانس
مانا به چیزی. (آنندراج). هم جنس. از یک جنس و هم جنس و مشابه و مانا بهم. (ناظم الاطباء). شبیه به چیزی یا کسی. هم جنس. و رجوع به تجانس شود
لغت نامه دهخدا

متجانسه

متجانسه
متجانسه در فارسی مونث متجانس همگن هم مان مونث متجانس. یا اسما متجانسه. اسمهایی هستند که میان آنها مشاکلتی باشد اما مشاکلت لفظ تابع مشاکلت معنی نباشد مانند بشر و بشر بخلاف ناصر و نصیر که مشاکلت لفظ این دو تابع معنی است جمع متجانسات
فرهنگ لغت هوشیار

متجانن

متجانن
دیوانه و خود را دیوانه وانماینده. (آنندراج). ظاهراً دیوانه. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجانن شود
لغت نامه دهخدا