جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متبر

متبر

متبر
سیژیده (هلاک شده) سیز شمند، شکننده هلاک شده. شکننده، هلاک کننده
متبر
فرهنگ لغت هوشیار

متبر

متبر
شکننده و هلاک کننده. (آنندراج). خراب کننده و ویران کننده و پاره کننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

متبر

متبر
هلاک شده. (آنندراج). ویران کرده و خراب کرده و شکسته. (ناظم الاطباء). قوله تعالی: هؤلاء متبر ما هم فیه، ای مکسر مهلک مدمر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
آن کس که طعمه سازد سی سال خون مردم
نه آخرش به طاعون صورت شود متبر.
خاقانی.
و رجوع به تتبیر و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

تمبر

تمبر
فرانسوی پیکه برگه ای کوچک که ادارات پست طبع و در مقابل اخذ حق حمل و نقل نامه ها و غیره نامه و محمول الصاق کنند
فرهنگ لغت هوشیار