سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فَسان، فَسَن، سان، سان ساو، سَنگ ساو، سامیز، مِسَنّ، نوعی شیرینی که با گندم سبزکرده، آرد، شکر و روغن درست می کنند
چیز سرد آورنده و چیزی را سرد کننده، آشامندۀ مایع سرد و هر چیز خنک شده، برید فرستنده، جئتک مبرداً، آمدم ترا در وقتی که فرو نشسته بود گرما. (ناظم الاطباء)
سردکننده. (آنندراج) (غیاث). سرد کننده، مقابل مُسَخِّن (در طب). ج، مبردات. دارو که تن را خنکی بخشد. دوا که سرد کند. که حرارت ببرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سردکننده و خنک کننده. هر چیز که سرد کند و خنک کند و تبرید نماید و حرارت بدن را فرونشاند. (ناظم الاطباء)