جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مبدء

مبدء

مبدء
آغازیده، نمایان آشکار آغازنده آغاز گر، نما گر آشکارنده آغاز کننده. یا مبدء فیاض. آغاز کننده بسیار فیض رسان: حق تعالی، آشکار کننده
فرهنگ لغت هوشیار

مبدء

مبدء
صیغۀ اسم فاعل از باب افعال بمعنی آغاز کننده و آشکارکننده و آفریننده. (غیاث) (آنندراج). آفرینندۀ نخست بار، نامی از نامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مبدی ٔ شود:
به مکتب جبروت و به علم القرآن
به مبدء ملکوت و به مبدع الارباب.
خاقانی.
- مبدء فیاض، آغاز کننده بسیار فیض رسان، و از این مراد حق تعالی باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

مبدع

مبدع
کسی که چیزی را کشف و آشکار کند، کسی که چیز تازه ای بیاورد یا کاری بکند که نمونه و سرمشق از دیگران نگرفته باشد، سازندۀ چیزی بی مثل و بی نظیر، پدید آورندۀ هست از نیست، هستی بخش
مبدع
فرهنگ فارسی عمید