معنی مباسلت - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مباسلت
مباهلت
- مباهلت
- لعنت کردن یکدیگر را نفرین کردن: از جانب حق در زمان حضرت نبی و وصی و زهرا و سبطین علیهم الصلاه و والسلام هر پنج بوعده گاه بعزم مباهله بیرون فرمودند
فرهنگ لغت هوشیار
مباسله
- مباسله
- مباسله در فارسی: تاخت و تاز تاختن حمله کردن در جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
مراسلت
- مراسلت
- مراسله: ملوک آفاق بمخالت دولت او مفتخر و سلاطین جهان بمراسلت حضرت او مبتهج
فرهنگ لغت هوشیار
مباسطت
- مباسطت
- رفتار بدون رودربایستی و همراه با جسارت
صمیمیت، گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، هَشاشَت، روتازِگی، تَبَذُّل، اِنبِساط، اَبرو فَراخی، طَلاقَت، تَحَتُّم، مُباسَطِه، بِشر، بَشاشَت، تازِه رویی
فرهنگ فارسی عمید