جدول جو
جدول جو

معنی مبارزه

مبارزه((مُ رِ زِ))
جنگیدن، کارزار کردن، محاربه
تصویری از مبارزه
تصویر مبارزه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مبارزه

مبارزه

مبارزه
جنگ کردن با یکدیگر برای شکست حریف، برای رسیدن به هدفی تلاش کردن
مبارزه
فرهنگ فارسی عمید

مبارکه

مبارکه
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
فرهنگ لغت هوشیار

مبارزی

مبارزی
در تازی نیامده نستوهی جنگاوری عمل مبارز جنگجویی: دیگری گفت: سبکتگین بمبارزی و مروت و سخاوت... از همه مقدم تر است
فرهنگ لغت هوشیار