معنی مأموم - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مأموم
مأمون
- مأمون
- ایمن، در امان، معتمد، امین، نام پسر هارون الرشید از خلفای بنی عباس
فرهنگ نامهای ایرانی
ماموم
- ماموم
- پسنماز آنکه پشت سر امام نماز گزارد پس نماز جمع مامومین مقابل امام پیش نماز: در جماعت و احکام آن و حکم امام و ماموم
فرهنگ لغت هوشیار
محموم
- محموم
- تب کرده تبدار تب کرده تب دار: عبارتی چون هذیان محموم نا مفهوم
فرهنگ لغت هوشیار