از اجداد سلیمان نبی علیه السلام. (از تاج العروس). نسبت او (سلیمان) چنین است: سلیمان بن داود بن ایشابن عوفید و بقولی ابن عوفدبن باعز. و گویند بوعزبن سلمون بن نحشون... (ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 15)
جای درشت سخت سنگناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمین سخت با سنگ ریزه. (مهذب الاسماء). سنگلاخ. (تاج المصادر بیهقی). گویند: مکان امعز. (از ناظم الاطباء). ج، مُعز و مؤنث آن معزاء است. گویند: ارض معزاء. (از اقرب الموارد). و رجوع به معز و امعاز شود
مویهای ریزۀ بن پشم گوسپند و بز. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پشم نرم با تارهای دراز. (داود ضریر انطاکی). پشم بز. (تفلیسی). پَت، و آن پشم ریز موی بز است. کرک که از زیر موی بز گیرند. پشم دقیق و نرم بز. پشم بن موی. بز پشم. بز وشم. مقابل بز موی که شعر است. (یادداشت مرحوم دهخدا). تِفتیک. مرعزاء. مرعزی. جامه هایی که از آن ساخته می شود نرمتر و کم حرارت تر از پشم است و مناسب طبع انسان است و برای جمیع اصناف مردم مناسب است و بدنهای بسیار نرم را راحت میدارد و کلیه را گرم داشته و کمر را تقویت دهد. (از ابن البیطار ذیل مرعزی) : و رأیت علیه فرجیه مرعز فأعجبتنی. (رحلۀ ابن بطوطه). و علیه فرجیه مصریه من المرعز. (رحلۀ ابن بطوطه). و خمسمائه ثوب من المرعز مائه منهاسود و مائه بیض و مائه حمر و مائه خضر و مائه زرق. (رحلۀ ابن بطوطه). و رجوع به مرعزاء و مرعزی شود
یکی از دهستانهای نه گانه بخش کهنوج شهرستان جیرفت است، این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع است شمال آن دشت و شن زار و جنوب آن کوهستانی است، رودخانه آورتین از کوههای بشاگرد سرچشمه می گیرد و این دهستان را مشروب می سازد، این دهستان از 32 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 1000 تن سکنه دارد و خرمای آنجابخوبی معروف است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)