جدول جو
جدول جو

معنی ماسبق

ماسبق((سَ بَ))
گذشته، پیشینه. عطف به. مربوطه به گذشته، امری را به امر سابق پیوند دادن
تصویری از ماسبق
تصویر ماسبق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ماسبق

ماسبق

ماسبق
گذشتگان، پیشی گرفته، هر آنچه گذشته باشد هر آنچه در پیش ذکر شده و یاد کرده شده باشد، هر چیز گذشته
فرهنگ لغت هوشیار

ماسبق

ماسبق
آنچه گذشته باشد. (آنندراج). کلمه فعل مأخوذ از تازی، هر آنچه گذشته باشد وپیشی گرفته باشد و گفته شده و کرده شده. (ناظم الاطباء). آنچه گذشته است: قانون عطف ماسبق نمی شود یا قانون بماسبق حکم نکند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- عطف بماسبق، در شمار گذشته آوردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عطف به آنچه گذشته. امری را به امرسابق پیوند دادن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

اسبق

اسبق
پیش تر، پیشرو تر پیش تر جلوتر سابق تر سبقت گیرنده تر پیش تر از پیش از پیش پیشتر، پیشروتر
فرهنگ لغت هوشیار

اسبق

اسبق
نعت تفضیلی از سبقت. پیش تر. جلوتر. سابق تر. سبقت گیرنده تر. پیش تر از پیش... از پیش پیش تر.
- امثال:
اسبق من الاجل.
اسبق من الافکار. (مجمع الامثال میدانی).
، کج سلیقه، بسیارغضب
لغت نامه دهخدا