معنی مادرسالاری - فرهنگ فارسی معین
معنی مادرسالاری
- مادرسالاری
- نوعی نظام اجتماعی که در آن مادر صاحب اختیار و رییس خانواده است
تصویر مادرسالاری
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با مادرسالاری
امیرسالاری
- امیرسالاری
- دهی است از بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد با 361 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و پوست است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
امیرسالاری
- امیرسالاری
- از ایلات متفرقۀ فارس است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90)
لغت نامه دهخدا
پدرسالاری
- پدرسالاری
- نوعی نظام اجتماعی و نظام دودمانی که در آن پدر یا مسن ترین فرد ذکور طایفه سرپرستی طایفه را بر عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
بارسالاری
- بارسالاری
- کار و شغل بارسالار، درختچه، در اصطلاح مردم فارس
لغت نامه دهخدا