حلزون: لیسک ر بین زبر لاله برگ یازان هر سو کشف آسا سرا. (دهخدا. مجموعه اشعار 113)، نرم تنی از رده شکمپاییان و از دسته پولمونه ها که خاک زی است و دارای گونه های مختلف میباشد و در سراسر کره زمین میزید. شکل خارجی حیوان شبیه حلزون صدفش پهن و نازک است و دنباله ای از مانتو روی صدف را میپوشاند بطوریکه بدن حیوان ظاهرا برهنه بنظر میرسد (صدف حلزون مارپیچی است و حیوان در موقع استراحت و یا احساس خطر بدنش راداخل صدف مخفی میکند و در موقعی که حیوان حرکت مینماید صدف مارپیچی حیوان بر پشتش قرار دارد)، این حیوان بمزارع صیفی و بقولات حمله میکند ویکی از آفات این گیاهان است ازاین جهت باید با آن مبارزه کرد. در پزشکی از اجساد این جانوران شربتی تهیه میکنند که بنام شربت لیماس موسوم است و ضد بیماریهای ریوی تجویز میشود لیسه لیشک
حلزون. قسمی حلزون. راب. شنج. خف الغراب. فرحولیا. (تذکرۀ ضریر انطاکی ذیل کلمه حلزون) : لیسک را بین ز بر لاله برگ یازان هر سو کشف آسا سرا تنش ز بلور مُذاب و دو چشم هوری قلیائی دو گوهرا شاخ دو افراشته بر سرش بر بر سر هر شاخ یکی اخترا همچو یکی واعظک گوژپشت دست دو برداشته بر منبرا یا که به شب کرده رها ماکیان پیش چراغ اندر یا آذرا یا چو یکی لولی در راه کوچ درد زهش مانده بجای ایدرا کودککی بی مدد مام ناف زاده، کنون بسته به پشت اندرا تا مگر از کوچ بیابد نشان مینگرد در که و در کردرا یا چو یکی دیده ابر دیده گاه از سپه ایران در لوهرا گریۀ شادی شکنان در گلو خواهد گفتن ظفر لشکرا. علی اکبر دهخدا
صفحه غضروفی که بین مهره های ستون فقرات قرار دارد و حرکت مهره ها را آسان میکند، این صفحه بطور طبیعی بوسیله حلقه ای ار بافت فیروز در وسط دو مهره نگاهداری میشود و نیز بمعنی صفحه آهنی گرد بشکل قرص هم گویند فرانسوی گرده صفحه ای آهنین مدور قرص، صفحه ای چوبین که در میان طوقی فلزی جای داده شده و آنرا در میدان وزرش پرتاب کنند، بشقاب دراز و بزرگ دیس