جدول جو
جدول جو

معنی لیزابه

لیزابه((بَ یا بِ))
آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید، آب لزج که از میوه (مثلاً هندوانه ای که زمستانی بر آن گذشته) برآید
تصویری از لیزابه
تصویر لیزابه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لیزابه

لیزابه

لیزابه
هر مایع لزج و لعاب دار مانند آب دهان یا آب بعضی از میوه ها
لیزابه
فرهنگ فارسی عمید

ریزابه

ریزابه
آبی که از جایی در نهری فرومی ریزد، رود یا جویی که به رود دیگر می ریزد
ریزابه
فرهنگ فارسی عمید

لیزآبه

لیزآبه
آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید، آب لزج که از میوه (مثلا هندوانه ای که زمستانی برآن گذشته) برآید
فرهنگ لغت هوشیار

تیزابه

تیزابه
تیزاب. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، آب زبان گز: تیزابۀ اسفناج را پس از پختن باید گرفت. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

لیزآبه

لیزآبه
لیزاب. لعاب. آب لزج که از دهان یا بینی آدمی و مرغان و گاو و سگ و امثال آن برآید. آب لعابی و لزج چون آب دهان طفل و بعض بیماران و آب دهان گاو. آبی لزج چنانکه آب هندوانۀ زمستان بر او گذشته
لغت نامه دهخدا

چغزابه

چغزابه
چیزیست مانند ابریشم سبز که در آبهای ایستاده بهم رسد طحلب جل وزغ جامه غوک
فرهنگ لغت هوشیار