جدول جو
جدول جو

معنی لیچ افتادن

لیچ افتادن((اُ دَ))
فاسد شدن، گندیدن، آب آوردن و چرکین شدن زخم
تصویری از لیچ افتادن
تصویر لیچ افتادن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لیچ افتادن

لیچ افتادن

لیچ افتادن
لچ افتادن. جراحت. و رجوع به لچ افتادن شود
لغت نامه دهخدا

پیچ افتادن

پیچ افتادن
گره خوردن، جور نشدن، مشکلاتی در راه پیش آمدن
پیچ افتادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیچ افتادن

پیچ افتادن
پیچ افتادن در کاری، مشکلاتی در راه برآمدن آن پیش آمدن، گره خوردن. جور نشدن، (... در رسنی، یا نخی) ، گره خوردن آن. درهم شدن آن، (... در امعاء) ، پیچیدن روده ها. حرکت کردن روده ها از جای اصلی، (... در معده) ، از حال طبیعی بگشتن آن:
گر افتد بیک لقمه در روده پیچ
برآید همه عمر نادان بهیچ.
سعدی
لغت نامه دهخدا

لچ افتادن

لچ افتادن
بسیار ریم بیرون دادن ریش. سخت ریمناک شدن قرحه. ریم و قیح پیدا آمدن در ظاهر قرحه یا جراحتی. تباه شدن و ریم بر ظاهر و روی آوردن جراحت یا قرحه. سوخته ای یا ریشی آب پس دادن. چرک و ریم بسیار پیدا کردن قرحه یا جرح و ریم روان روی آن را فراگرفتن. ریم بسیار در آن پیدا آمدن ستیم و آب بر ظاهر پیداکردن. تَقرّح. به بدی رفتن قرحه یا بسیار بر ظاهر ریش روان یا خستگی پیدا آمدن
لغت نامه دهخدا