دریغ و آن کلمه ای است که بدان حسرت خورند بر گذشته و فوت شده. لهفه. (منتهی الارب). حزن و تحیر. (بحر الجواهر). حزن. اندوه. (از حاشیۀ مثنوی) : او سگ فرّخ رخ کهف من است بلکه او هم درد و هم لهف من است. مولوی. سیصدونه سال آن اصحاف کهف پیشتان یک روز بی اندوه و لهف. مولوی