جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لهبله

لهبله

لهبله
ابله احمق نادان: گرنه یی لهبله چرا گشتی بدر خانه رئیس خسیس. (بهرامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

لهبله

لهبله
ابله. نادان. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی). مُصحف کهبله است. (به ضبط صحاح الفرس). احمق. (برهان) :
گر نه ای لهبله چرا گشتی
به در خانه رئیس خسیس.
بهرامی
لغت نامه دهخدا

کهبله

کهبله
ابله و نادان بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 459). به معنی کهبل است که بی عقل و ابله و احمق باشد. (برهان). کهبل و احمق و ابله را گویند. (آنندراج) :
گر نه ای کهبله چرا گشتی
به در خانه رئیس خسیس ؟
بهرامی (از لغت فرس).
رجوع به کهسله و لهبله و کهبل شود
لغت نامه دهخدا

رهبله

رهبله
نوعی از رفتار. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دهبله

دهبله
کلان لقمه خوردن تا بر دیگران در خوردن سبقت برد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

لهبره

لهبره
زن کوتاه بالای زشت روی یا آن مقلوب رهبله است یا زن گران رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا