جهانیدن جهانیدن جهاند خواهد جهاند بجهان جهاننده جهانده بجستن واداشتن پرش دادن به جست و خیز وادار کردن فرهنگ لغت هوشیار
زهانیدن زهانیدن گشادن و بیرون آوردن آب از شکاف چیزی، باز کردن درز یا شکاف باریک در جوی یا چشمه که آب از آن بتراود، برای مِثال صد سبو را بشکند یک پاره سنگ / وآب چشمه می زهاند بی درنگ (مولوی - ۶۶) فرهنگ فارسی عمید
لقانیدن لقانیدن نادرست نویسی لغانیدن لغ کردن پارسی است لق کردن شل و نااستوار و جنبان ساختن فرهنگ لغت هوشیار