معنی له شدن - فرهنگ فارسی معین
معنی له شدن
- له شدن((لِ شُ دَ))
- مضمحل گشتن، حسرت خوردن
تصویر له شدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با له شدن
له شدن
- له شدن
- لهیدن. متلاشی شدن چنانکه آلوئی در زیر پای
لغت نامه دهخدا
لک شدن
- لک شدن
- رنگ نقطه ای از پارچه و جامه بسببی برنگ دیگر در آمدن لکه دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
لق شدن
- لق شدن
- جنبان شدن چیزی که استواری آن ضرورت دارد، بعلت کهنگی و دیرماندن آن حالتی در آن پیدا آمدن که گاه جنبانیدن محتوی آن با آوازی از سوئی بسوئی شود
فرهنگ لغت هوشیار