جدول جو
جدول جو

معنی لوله کردن

لوله کردن((~. کَ دَ))
در نوردیدن، درپیچیدن
تصویری از لوله کردن
تصویر لوله کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لوله کردن

لوله کردن

لوله کردن
درنوشتن. پیچیدن. نوردیدن. درنوردیدن. طی ّ. درپیچیدن، چنانکه کاغذ را. لف ّ. مقابل باز کردن و گستردن، چون طوماری کردن، حب ّ کردن: عبکه، پِسْت لوله کرده. حبکه، پِسْت لوله کرده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

لوله کرده

لوله کرده
درهم پیچیده و بصورت لوله درآمده (چنانکه فرش و کاغذ)، حب کرده: عبکه پست لوله کرده
فرهنگ لغت هوشیار